بیداری اسلامی چیست
بیداری اسلامی چیست


گرچه اديان الهي و پيامبران اولوالعزم، از ابتداي دعوت و پيام رساني خود با چالش‌ها و توطئه‌هاي سردمداران كفر و چپاولگران حقوق انسان‌ها روبرو بوده‌اند و اين امر به مقتضاي روياروئي حق و باطل و ستيز پايان ناپذير اين دو جبهه، امري غير قابل اجتناب بوده است. ولي هيچكدام از اديان آسماني و پيام آوران آن به اندازه اسلام وخاتم پيامبران«ص» با چالش ‌و پيكار اهريمنان روبرو نبوده‌اند

پيامبر گرامي رحمت (ص) خود در اين باره مي‌فرمايد:

 

ما او ذي نبي قط بمثل ما اذيت(1)

 

هيچ پيغمبري باندازه من آزار و اذيت نشد

 

از هنگاميكه پيامبر گرامي اسلام (ص) با اعلان پيام: (قولوا لا اله الا الله تفحلوا) دعوت خود را آشكار كرد، سردمداران كفر جبهه متحدي را در مقابل اين دعوت تشكيل داده و براي نابودي آن تلاش كردند. قواي شر با چشم پوشي از تمام اختلافات فيما بين خود تنها هدف مشتركشان را جلوگيري از گسترش اين پيام و نابودي آن قرار دادند. يكي از جنگهايي كه عليه مسلمانان سامان داده شد به جنگ احزاب شهرت يافت، زيرا در اين جنگ تمامي سردمداران زر و زور با هم متحد شده و با تمام توان اين جنگ را عليه اسلام نو پا سامان داده بودند.

 

آیاچه سري در اين نظام نهفته است كه قواي شر را اين چنين آشفته مي‌كند؟

 

بدون ترديد آشفتگی سردمداران کفر و جهان سلطه، از پیام جاودانه و رهایی بخش "کلمه توحید" است. پيامي كه تمامي خدايان ساختگي و قدرتهاي جعلي را نفي می کند وتنها آفريدگار جهان را به رسميت مي‌شناسد. اين پيام همانگونه كه در عصر نزول، تمام بنيان‌هاي غلط و سنن و فرهنگ باطل و ريشه دار جامعه آنروز را در هم فرو ریخت و بشريت آنروز را از تمامی غل و زنجیر هایی که به دور وجو د او تنیده بودند رهایی بخشید و راه بیداری و شورش توده ها را علیه ستم گران فراهم نمود ، امروز نیز هم چنان مشعل راه حق جویان و ستم دیدگان قرار دارد.

 

ستمگران عصر نزول بخوبي اين حقيقت را درك كرده بودند كه اين آيين نو، فرهنگي متعالى و آزادي بخش را در بين مردم رواج مي‌دهد، كه لازمه آن متزلزل شدن اريكه قدرت مستكبرانه آنان است. واين همان واقعيتي است که امروز نیز جهان کفر و سلطه از آن هراس دارد و همین امر در طول تاریخ بشر علت صف آرایی قوای باطل و چپاول گران حقوق انسان در برابر پیامبران الهی بوده است. 

 

بدين ترتيب مي‌توان گفت چالش بين اسلام و كفر مظهر و ادامه ستيز دو اردوگاه حق و باطل است و بحث حاضر درباره چالش‌هاي معاصر فراروي اسلام در دوران معاصر و شناخت ماهيت آن به منظور دست يابي به راه‌هاي رويارويي با آن است. زيرا بدون درك صحيح و كالبد شكافانه چالش‌ها، امكان دستيابي به طرح مواجهه حكيمانه با آن ميسر نمي‌شود.

 

چالشهاي معاصر: 

 

مقطع مورد نظر در اين بحث از زمان سقوط امپراطوري عثمانی در جهان اسلام آغاز مي‌گردد كه خود به دو بخش تقسيم مي‌شود:

 

الف: دوران قبل از بيدارى اسلامى: 

 

غرب صليبى پس از فروپاشى امپراطورى از درون پوسيده عثمانى كه در آن زمان از آن به مرد بيمار ياد مى شد، با اطمينان از اينكه در جهان اسلام قدرتى كه توان نظامى در برابر غرب را داشته باشد باقى نمانده است، به دين زدائی در جوامع اسلامی روی آورد. هدف دشمن از این برنامه تغییر هویت و قطع پیوند امت با پیشینه تمدنی و فرهنگی او بود زیرا پایداری امت بر اعتقادات و وابستگی های دینی و اخلاقیش همواره برای دشمن خطری بالقوه به شمار می رفت. ما در همین فصل به علل و عوامل این امر اشاره خواهیم کرد. 

 

به هر حال دشمن در این مقطع برای دستیابی به این هدف و محو قدرت مسلمانان اقدامات زیر را سر لوحه برنامه های خود قرار داد:

 

1 ـ تجزيه قلمرو اسلامی به كشورهاى كوچك 

 

2-روی کار آوردن حکام دست نشانده

 

3 ـ بهره گيرى از نويسندگان وابسته برای اهداف زیر:

 

- ایجاد تزلزل در مبانی اعتقادی مردم

 

- ترویج اندیشه ها و مکاتب بیگانه

 

- تغییر هویت فرهنگی و دینی آنان

 

تجزيه جهان اسلام به كشورهاى كوچك از يك سو و روى كار آوردن حكام دست نشانده به منظور پياده كردن برنامه هاى هويت زدائى، از سوى ديگر رويكرد موفقيت آميز دشمن در اين مقطع بود.

 

در اين عرصه نقش  نويسندگان غرب زده كمتر از حكام دست نشانده نبود. نويسندگانى چون طه حسين و سلامه موسى در مصر و جهان عرب و ضياء كوك آلد در تركيه، و سرسيد احمد خان در هند و قاسم امين و تقى زاده در ايران و بسیارى از نويسندگان ماهنامه ها و نشريات را مى توان نام برد. اين نويسندگان غرب گرا راه پيشرفت و ترقى را در پيروى از سبك زندگى غربى مى دانستند و در نوشته ها، و سخنرانيها، و كنفرانسها روى همين امر تأكيد مى كردند.

 

قاسم امين طرفدار شديد بى حجابى بود، زيرا پديده ديندارى از جمله حجاب بانوان را مانع ترقى مى دانست. برخى از آنان تغيير خط به لاتين را گام ديگرى براى نزديك شدن به قافله تمدن بشرى مى پنداشتند. همان گونه كه در تركيه رسماً اين كار صورت گرفت و در نتيجه آن پيوند مردم با رسم الخط قرآنى قطع شد.

 

گر چه به ظاهر اين ستيز، جنگ بين سنت و مدرنيته خوانده مى شد و اين روشنفكران مدعى بودند كه براى رساندن جامعه به قافله تمدن بشرى تلاش مى كنند ولى در حقيقت بسیاری از آنان این حرکت را با توجیه دشمن دنبال می کردند و در این پیکار بمثابه ابزار مورد بهره برداری قرار می گرفتند . پيكارى كه ماهيت آن ستيز تمدنى و فرهنگى براى قطع امت از پيشينه و تمدنی او بود.

 

دشمن به خوبى دريافته بود كه تا زمانى كه پيوند ملل اسلامى با فرهنگ و پيشينه تمدنیشان  برقرار باشد همواره خطر بالقوه و عوامل مقاومت مردمى در برابر هجوم بيگانه وجود خواهد داشت. او مى دانست كه اين فرهنگ داراى دژ مستحكمى است كه او را در مقابل هجوم بيگانه بازدارندگى و مقاومت خاصى مى بخشد و اين دژ مستحكم جز دین و باورهاى اعتقادى او نیست. به اين علت  براى سست كردن  تمامی عواملى كه به نحوى امت را با اعتقادات و باورهاى دينى آنان پيوند مى دهد، برنامه ريزى كردند.

 

در اين زمينه اين پديده قابل تأمل است كه در برهه زمانى 1920 ميلادى به بعد در مهمترين نقاط جهان اسلام، عليرغم اختلافات زبانى، جغرافيايى و حتى مذهبى، حاكمان اين مناطق به طور هماهنگ مبارزه سختى را عليه تمامى مظاهر دينى و فرهنگ مردم خود آغاز نمودند. در تركيه بعد از سقوط عثمانى، مصطفى كمال آتاترك در سال 1923 م ، در ايران رضا پهلوى در سال 1925 م و در افغانستان امان الله خان در سال 1919 م زمام حكومت را بدست گرفتند و همزمان حركت مشابهى را در تخريب فرهنگى و دعوت به غرب گرائى و مبارزه با تمامى مظاهر دينى را آغاز كردند و جنگ سختى عليه حجاب، مسجد، نماز، علماى دينى، خط، لباس ملى و ساير مظاهر دينى و فرهنگى مردم به راه انداختند.

 

بدون ترديد اين پديده تصادفى نبوده است و همچنين نمى توان گفت كه آنان براى مبارزه با عقب ماندگى و پيشرفت ملل خود تلاش مى كردند. اين حكام دست نشانده بطور هماهنگ نقشه شوم استعمارى را در مناطق محل مأموريت خود پياده مى كردند. به همين دليل در زمان همين حكام بدترين معاهدات  سياسى و نظامى با دشمن منعقد گرديد.

 

در ساير بلاد و مناطق اسلامى نيز وضع مشابهى حاكم بود. ترويج مكاتب صادراتى از شرق و غرب و ترويج ملى گرايى و احياء آداب و رسوم جاهلى به عنوان پيشنيه ملى از جمله برنامه هايى بود كه در اين مقطع در قاطبه سرزمين هاى اسلامى با جديت پيگيرى مى شد.

 

اين توطئه ها گر چه از سوى علماء اسلام مخصوصاً علماء شيعه در عراق و ايران با عكس العمل بازدارنده و قوى و مؤثر روبرو گرديد، ولى ضعف امكانات و ابزار تبليغاتى جبهه خودى در مقايسه با امكانات دشمن و قلع و قمع بى رحمانه علماء و حركتهاى اسلامى توسط حكام باعث گرديد فرهنگ وارداتى، بخشهاى زيادى از جوامع اسلامى را در نوردد. به طور مثال در همين زمان بود كه جمال عبدالناصر در مصر دانشمندان و مصلحانى چون سيد قطب و حسن البناء را شهيد و تشكيلات اخوان المسلمين را متلاشى كرد و همزمان پرچم ناسيوناليستى عربى را به عنوان يك ايدئولوژى برافراشت و عملا جنگ فرهنگى توأم با قلع و قمع و نابودى حركتهاى اسلامى را در مصر به راه انداخت. در بسياری از کشورهای عربی ناسيوناليزم با پسوند سوسياليزم ترويج می شد اين پسوند از آنجا ضروری بود که چون ناسيوناليزم عربی عليرغم برخورداری از جاذبه ملی گرايانه به تنهايی برای پر کردن خلا برنامه و نظام العمل زندگی کافی نبود لذا سوسياليزم به عنوان نظام سياسی اجتماعی در کنار ناسيوناليزم عربی تبليغ می شد و با اين ترکيب سعی می شد پس از ترويج بی دينی خلاء مذهبی را پر کنند. در آن زمان سوسياليزم- مارکسيسم در برابر نظام سرمايه داری حاکم در جهان به عنوان يک نظام سياسی انقلابی نوپا از محبوبيت خاصی نزد برخی از جوانان و دانشگاهيان برخوردار بود. 

 

به همين دليل در بسيارى از كشورهاى عربى، ناسيوناليسم عربى با صفت سوسياليستی هواداران و طرفدارانی، بخصوص در ميان روشنكفران و جوانان پيداکرد. در عراق وضع بجائى رسيد كه احزاب كمونيستى با چراغ سبز دولت بطور آشكار براى گرويدن به مكتب ماترياليستى ماركسيسم كه بر مبناى نفى متافيزيك و انكار آفريدگار جهان استوار بود دعوت مى كردند. يعنى به كفر و الحاد دعوت مى كردند. اين امر اعتراض و ناخوشايندى عمومى مردم ديندار را برانگيخت بگونه اى كه مرجع وقت آيت الله العظمى سيد محمد حكيم (قدس سره) با صدور فتواى تاريخى «الشيوعية كفر والحاد» غائله را خاتمه داد; زيرا با صدور اين فتوى، مردم با قيام عمومى و هجوم به تمامى پايگاه هاى تبليغاتى اين حرب باعث شدند دولت وقت تغيير موضع داده و از حمايت حزب كمونيست دست بردارد.

 

بنابر اين بخوبى مى توان اذعان كرد كه رويكرد دشمن در اين مقطع و قبل از آغاز بيدارى اسلامى به طور عمده، دين زدائى و تمركز بر رواج انديشه هاى ماترياليستى بود.

 

با اين حال ايمان عميق مردم به اسلام و آموزه هاى جاودانه قرآنى مانع بروز سستی در وابستگى آنان به اسلام گرديد، و عليرغم آنكه هجوم دشمن مانند موجى سهمگين، در اين مقطع زمانى از هر سو، جوامع اسلامى را هدف قرار داده بود، و مدرسه و دانشگاه و روزنامه و مجله ها و قلم هاى مزدور و پشتيبانی حكام و سلطه سياسى وابسته توانسته بود فرهنگ وارداتى و مظاهر زندگى غربى و لوازم آن را در جامعه ترويج دهد. ولى هيچگاه قادر به تغيير هويت اصيل اسلامى مردم، و علايق آنان به اسلام نشد. بطور مثال در تركيه عليرغم آنكه پس از سقوط امپراطورى عثمانى، غرب سلطه گر، با روى كار آوردن حكومت لائيك و توسل به قوه قهريه و اعمال خشونت برنامه هاى اسلام زدائى از قبيل تغيير رسم الخط، منع حجاب بانوان، و حتی تغيير لباس و ترويج ناسيوناليست تركى و... را اجرا نمود، در عين حال پس از گذشت چند دهه به مجرد اينكه فضاى لازم براى ابراز عقيده و اعمال اراده مردمى فراهم گرديد، تنها گروه سياسى پيروز شد كه به نام اسلام خود را معرفى نموده است.

 

در مسأله فلسطين نيز، عليرغم آنكه سران مزدور و رهبران وابسته كشورهاى عربى طى دهه هاى گذشته مسأله فلسطين را از اسلاميت جدا نموده و به آن هويت ناسيوناليستى عربى داده بودند، امروز شاهد آن هستيم كه تنها تشكيلات مردمى كه رهبرى اين نهضت را از آن خود نموده و اكثريت آراء مردم را به خود جلب كرد، تشکيلاتی است كه با شعار حركت جهاد اسلامى خود را معرفى نموده است.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: سوالاتی درباره بیداری اسلامی ، ،
نویسنده : محمدامین بابایی
تاریخ : یک شنبه 2 شهريور 1393
زمان : 9:2


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.